تو + خاطراتـت + چـشـمانـت + دسـتانـت + لـبـخندت + اشـکـت…
چند نفر به یک نفر؟!
آدما گاهی اوقات گریه می کنن نه بخاطر اینکه ضعیف هستند
بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند…
روزهای تعطیل سخت تر میگذرند، چون میدانم وقت داری به من بیندیشی، اما نمی اندیشی…
خدا کند تبسم لبی به آه، نشکند / بلور بغض سینه ای به شامگاه، نشکند
کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای / خدا کند که بال او میان راه، نشکند
حتی عکستم ندارم که بذارم روبروم / اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم…
این نیز بگذرد…
اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی دهان ما نگذرد!
سیگارو گذاشته بودم زیر لبام
گفتم هی یارو !
آتیش داری؟
جواب داد: توی جیبم که نه!
ولی تو دلم آره، به کارت می آید؟
گفتم بده همدردیم!
می توانی بروی قصه و رویا بشوی / راهی دورترین گوشه دنیا بشوی
من و تو مثل دوتا رود موازی بودیم / من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
سفر بود و من و حیرانی دل
سفر آغاز بی سامانی دل
شنیدم با نگاهم جاده می گفت
دلم کوه صبر است آبش مکن/گرفتار رنج و عذابش مکن
بیا خانه قلب من مال تو/ولی مرد باش خرابش مکن